اگر يك تبسم، حسن مي شديم
مريد خصال حسن (ع) مي شديم
دل روشنش را ورق مي زديم
و با نور او هم سخن مي شديم
ز بوي كرامات او چون بهار
شكوفا و گل پيرهن مي شديم
به باغ جمالش، قدم مي زديم
شبي بلبل آن چمن مي شديم
براي پراكندن عطراو
جهانگرد، چون نسترن مي شديم
چو گيسوي عرفان، به دست حسن (ع)
شكن، درشكن، در شكن،مي شديم
براي تماشاي صبر خدا
به گرد حسن (ع)، انجمن مي شديم
ز اومي گرفتيم ، ما مشق نور
به تعليم او، شب شكن مي شديم
چو او، بر هوش بانگ "لا" مي زديم
"بلي" گوي عشق كهن مي شديم
حسن (ع)، فصل پيوند دل هاي ماست
بدون حسن (ع) ، " ما " و " من " مي شديم
نبوديم اگربسته مهر او
به مولا قسم ، ريشه كن مي شديم
حسن سيرتان وارث آدمند
چه خوب است ماهم ، حسن مي شديم